عاشق
اگه یک شب دیگه زیر بارونا قدم زدی بدون که تموم فکر من پیش تو بود .مثه تو تو زندگیم هیشکی نبود............... خدایا نسیم نوازش کجاست ... کویرم ، سرآغاز بارش کجاست بیا تا به لبخند عادت کنیم ... به این راز پیوند عادت کنیم بیا ساده مثل چکاوک شویم ... ب یا باز گردیم و کودک شویم غریبه نیستم چون خدارا دارم درشهر غربت علی ابن موسی الرضا را دارم دلم گرفته از مردم دنیا ار دشمنان در پوست دوست از بودن های بدتر از نبودن ازدوستت دارم های بی معنا دوست از عشق های لحظه ای از انکس که خنجر به کمر دارد للم گرفته از عشق های پوشالی از خیانت از رفاقت از سکوت پرمعنای درد از صدای قلب خسته از تو از خودم از هرکه در ظاهر کنارم هست از که گویم از تو از دلم از بی کسی در اوج از تو که بودی عشق دنیایم از تو که شکستی قلب تنهایم یا از شکسته های دلم دلی که روزی خانه دو عشق بود دلی که در ان هم خدا بود هم ماه بود ماه من بعد خدا صاحب خانه بودی بعد ار خدا تو بودس درمان هر دردم حال چه گویم حال که شکستی و گذشتی از من شکستی نگفتی بهر چه میشکنم شکستی و نشنیدی صدای شکستنم اری اری شکستم و شکستنم در اوج بی صدایی صدایی داشت صدایی که گوش شنیدم ماه من نداشت ماه من دنیای من حال بی تو تنها شدم باز تنها شدم باز هم قلب خسته بی صاحب خانه شد نه باز تحویل تنها صاحب خانه شد خانه ای که دو صاحب خانه داشت حال تنها خدا صاحب خانه شد باز در خانه عشق امدم صاحب این خانه عشق است عشق من صاحب این خانه است اری صاحب این خانه ارباب ماست ارباب ما موسی الرضا ست از کرم درگشاید روی گدای خانه اش اه ای خدا باز امدم خسته و درمانده و راز امدم درمانده از مردم دنیا درمانده از عشق های دنیا اری ای خدا تنها گشته ام از گناه خویش پشیمان گشته ام ای خدا از دلم داری خبر پس به لطف خود به درمانم برس خود که دانم روسیاهم ای خدا خود که دانی جر تو کس ندارم ای خدا پس باز از کرم لطفی بکن قلب خسته ام درمان بکن نفرین به تو به من به این دل نفرین به دیروز به امروز به فردای بی تو نفرین به عشق به عاشقی نفرین به روزا بی کسی نفرین به ماه به اسمون نفرین به دل به کهکشون نفرین به تو به او به ما نفرین به فردای بی کسی نفرین به هرچی تو دنیاست نفرین به هرکی بین ماست نفرین به غیر تو به غیر عشق نفرین به عاشقی به خستگی نفرین به انکه امد و گفت نفرین به من به دل نفرین به تو به قلب سنگی نفرین به غیر یار؟ نه تو! یار تونیستی! اوست یار؟ نه؟ غیر تو نیست مرا یار در زمین! من از یار گویم.از عشق پس به دل نگیز که گفتم یارم تو نیستی یار در خانه من روی زمین جز تو نیست. یار در خانه دل جز تو خداست اری ز دل گویم و از یار فریاد که دل را شکست دست یار یار که گفتم تویی انکه شکستس دل تویی فردا که شوم سوی دل فردا که شوم سوی یار گویمش که شکست دست یار دلم یار که گفتم شوم سوی او نیست جز یارم خدا ان است پناه بیکسی هام پناه دل خستگی هام خداست
De$ign:khanoomi |