عاشق
الهه معبد عشق دوست دارم من همون غریبه تنهایم که هیچ کس و هیچ چیز بدون تو برام معنایی ندارد من همون خسته اواره ام که تورو تو تمام لحظه های زندگیم ستایش میکنم من همونم که از خدا چیزی بجز تو نمیخواد من همونم که تو رو الهه ی خودش میدونه همون که حاظره قربونیت بشه همون عاشق خسته و دلشکسته تو بس بیا و به این عاشق خسته نظری کن چون تویی تمام دلخوشی و دلیل بودنم بس بازهم میگویم.... دوست دارم الهه مغبد عشق من دوشبه تلافی چند وقت نبودنم و در اوردم راستش این چند وقت با تمام وجود دلم بر میزد که بیام نت و مطلب بنویسم ولی از یک طرف میترسیدم چون گفتم که نوشتن برام سخت شده ولی باتمام ای سختیا نوشتن این وب رو خیلی دوست دارم چون این وب فعلا تنها یادگار و وسیله ای هست که میتونم باهاش دلتنگیام برای الهه عشق رو کم کنم هر چند دلتنگیام کم نشدنیه من این وب رو به این امید مینویسم که شاید یک روزی یک جایی بتونم کنار الهه عشقم بشینم و این وب و نوشته هاش رو بهش نشون بدم تا بفهمه چقدر دیوونه وار دوسش داشتم دارم و خواهم داشت بدونه تا هیچ وقت تنهام نزاره و برای همیشه کنارم بمونه امیدوارم اون روز برسه هرچه زودتر تا منم بتونم خوشبختی و شادیه کناره اون بودن رو تجربه کنم. خدایا همین جور که تاالان تو هرکاری کمکم کردی تو این راهم کمکم کن کمک کن به الهه قشنگم برسم . امین التماس دعا یک سلام به اونی که تمام زندگیم شده یک سلام که خیلی وقته منتظر جوابشم ولی نیست که جوابم و بده نیست اونی که وقتی بهش نگاه میکنم هرچی بیشتر به قدرت بی انتهای خدا بی میبرم اونی که نمونه ای ازکمال زیبایی و نجابت. نجابتی که هر روز که میگذره من وبیشتر شیفته خودش میکنه نجابتی که وقتی به دخترای دیگه نگاه میکنم متوجه قشنگی این نجابت میشم وقتی با دیگران صحبت میکنم میفهمم مهتاب من واقعا یک الهه یک فرشته ی که رو زمین قرار داره بس اگه به خاطر این فرشته قرار باشه تمام جوونیم رو بدم می ارزه چون لیاقت یک فرشته بیش از ایناست خیلی بیشتر مهتابم الهه قشنگم اگه قرار باشه بخاطرت قربوونی بشم میشم چون ارزشش رو داری چون الهه معبد عشقه منی چون بعد خدا ترو میبرستم تورو ای الهه من تو همون فرشته باکی که که میشه بعد خدا تورو برستید به تو سجده کردبعد خدا فقط تو برام مهمی تو که جایگاهت بعد خدا در کنار بدر مادرمه میدونی فرشته من وقتی بابا مامانم میخوان از تو بگن باچه احترام وارزشی ازت صحبت میکنن اوناهم مثل من به باکی و قشنگی و بزرگی تو اعتراف میکنن اره الهه من تو نه تنها تو قلبه من بلکه تو قلبه تمام خانوادمی دوستدارم الهه معبد عشقم دوباره دلتنگی دوباره بیقراری دوباره درد دوباره گریه بازم من با تمام این تلخی ها اومدم با همه غم هام که با تمام تلخی وسختیش برام حکم زندگی رو داره و من به تمام این غم و سختی هایی که برای عشقم میکشم افتخار میکنم چون وقتی به اطرافم نگاه میکنم هیچکس و هیچ چیز رو با ارزش نمیبینم هیچ کس ارزش محبت نداره جز الهه عشقم که حاظرم فداش بشم اطرافم رو یک سری ادم که هیچ ارزشی برای احساس دیگران قائل نیستن گرفتن کسایی که دارن نفرت من و نسبت به خودشون ودنیاشون بیشتر میکنن خسته ام از این دنیا و ادمای بیرحمش خسته خسته خسته مهتابم کجایی که ببینی عاشقت داره چه زجری میکشه خدا کنه زودتر بیای و من و عشق من و درک کنی شاید بتونی من و از دنیای نامرد اطرافم نجات بدی و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... ! ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... ! بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... ! چه زیباست بخاطر تو زیستن ... ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ... زندگی را برای تو خواستن ... ! چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... ! بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... ! چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... ! برای با تو بودن و با تو ماندن ... برای با هم یکی شدن ... ! کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی ! ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست ...!!!! و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد ... ! به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..." به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..." به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..." به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق یعنی لحظه های التهاب عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق قلم بتراشم از هر استخوانم مرکب گیرم از خون رگانم بگیرم کاغذی از پرده ی دل نویسم بر تو دوست مهربانم: درد عشق و عاشقی درمان ندارد راز عشق و عاشقی پایان ندارد . زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت حقیقت تلخ است نه به تلخی انتظار انتظار سخت است نه سختی جدایی عشق: تنها مرضی است که بیمار از آن لذت میبرد. عشق: زودتر از نسیمی که بر بوستان میوزد نمود پیدا میکند عشق: معمولآ نوعی عذاب دردناک است ولی دور ماندن از ان مرگ است تشکر تشکر تشکر از نویسنده وبلاگ دختران پاییز که الان شده خواهری من شده دلیل برای زندگیم شده سنگ صبورم فکر نکنیین من خیانت کردم به عشقم نه شادی قشنگم شده خواهر نداشته من شده کسی که دلیلی شده که بتونم نبود مهتاب رو تحمل کنم یک خواهر مهربون دوست داشتنی یک فرشته پاک که من خیلی دوسش دارم امیدوارم به تمام خواسته هاش برسه و هیچ وقت تو زندگیش غم نداشته باشه و از همین جا بهش میگم خواهر خوب و مهربونم خیلی دوست دارم و اگه الان هستم بخاطر دلگرمیای تویه پس بدون مرتضی تا اخر عمرش مدیونته و دوست داره تا اخر عمر دوست دارم خواهر مهربونم همیشه هرلحظه همه جا دوباره سلام بازم من اومدم با تمام دلتنگی هام.اومدم تا بگم که چه جوری میشه عاشق کسی باشی که ازت دوره کسی که نمی بینیش چه جوری میشه دوست داشته باشی کسی رو که حتی نمیدونی احساسش بهت چیه کسی که حتی نمیزاره تو چشاش نگاه کنی تا شاید بتونی احساسش رو بفهمی کسی که حتی نگاهش رو ازت می دزده اره عشق من یک عشق یکطرفه محسوب میشه یک عشق برپایه یک احساس انی احساسی که در کمتر از چند ثانیه با لرزیدن دلم پدید اومد چه حس عجیبیه حس دوست داشتن یک نفر اونم کسی که حاظری تمام دنیارو فداش کنی تا فقط یک بار بهت بگه دوست داره بهت بگه کنارت میمونه تا اخر دنیا. کاش بهم میگفت دوست دارم یا میزاشت این حسش رو از چشاش بخونم بعد تمام زندگی ودنیام رو فداش میکردم. کاش.......... خوب حالا چی شد که مهتاب تبدیل شد الهه عشق من خودش یک ذاستانه که شاید خیلی ساده باشه شایدم باورش سخت باشه که اینو براتون میگم اما نه الان این رو یک زمان مناسب که حال نوشتن بهترین دقایق زندگیم رو داشتم براتون مینویسم چون نوشتن این داستان همونقدر که شیرینه یاد اور نبودنشم هست پس در این شیرینی تلخی هم هست تلخیی که همیشه اشکم رو در میاره یعنی هرلحظه که یادش میفتم یاد نبودش اشک بی اختیار از چشام میاد حتی اگه جلوی دیگران باشه پس بازم به وب من سر بزنید تا داستان یک عشق یکطرفه رو ببینید راستی نظر یادتون نره حتما نظر بدین حتما حتما سلام من این بار بایک سوال اومدم و دوست دارم جواب هاتون رو در باره این سوالم بدونم پس اگه میتونیین جواب من و تو بخش نظرات بنویسین تا با نام خودتون تو صفحه اصلی بزازم. حالا سوال من؟ عشق چیه و چه جوری یکنفر عاشق نفر دیگه ای میشه و چه جوری میشه به طرف مقابلت بفهمونی عاشقشی و دوستش داری؟ الان میگین گفتم یک سوال ولی سه تا سوال پرسیدم درسته این سه سواله ولی سه سوال که هرسه بهم مرتبط هستنن خوب من نظرم درباره بخش اول و دوم اینه عشق یعنی لرزید دل یکنفر برای یک جنس مخالف یا بهتر بگم فردی مقابل و زمانی عاشق میشی که واقعا دلت برای طرف مقابلت بلرزه من که واقعا دلم لرزیده برای الهه عشقم برای مهتاب قشنگم درباره بخش سوم هیچ ایده ای ندارم چون اگه میتونستم راهی ارائه بدم الان باید میتونستم به الهه عشفم بفهمونم که چقدر دوست دارمش و عاشقشم پس دوستای عزیز شما نظر و راهکار هاتون رو برام بگین امشب از دلتنگیام زیاد گفتم حالام داره کم کم بغضم برای چندمین بار میترکه بس تا بیشتر ازاین صدام در نیومده برم برم شاید تونستم بخوابم شاید تو خوابم الهه عشقم و دیدم شاید من که دیگه از گریه های بی صدای خودم خسته شدم ولی خودمونیم این گریه ها تهش لذت بخشه جون باعث میشه به مهتاب بیشتر بیشتر بیشتر فکر کنم هرچند فکرش شده دنیام بس به امید رسیدن به این دنیای قشنگم بازم میمونم میمونم و ازش میگم و مینویسم بس برای بار ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دوست دارم الهه عشقم فکرم..................ذهنم......................خوابم........................خیالم......................... بودنم..............................نبودنم............زندگیم..................عشقم و همه و همه شده الهه عشق مهتاب کاش در کنارت بودم تا این همه احساس تنهایی نمی کردم و از فراقت اشک نمی ريختم تا قبل از این نمی دانستم که دوری از یار مهربان اینقدر جانکاه است نمی دانستم شب های فراق چقدر طولانی و تاريک و روزهايش ابری و بارانيست اما با دوری از تو ، تنها عشقم ، از آموزگار هجرت اين درس ها را گرفتم و اکنون از طول ثانيه های طولانی بی تو بودن نيز خبر دارم خواستم كه شيدايت كنم مفتون چشمانت شدم در عشق رسوايت كنم پاي بند پيمانت شدم خواستم سخن از دل بگم ديدم دل ميبري ، دين ميبري ، مومن به ايمانت شدم گفتم مرحم نهم بر زخم خويش سازش كنم با اخم خويش بيهوده بود تجويز من محتاج به درمانت شدم خواستم پنهان كنم اين راز را اين سوز و اين گداز را غافل كه من انگشت نماي شهر و سامانت شدم مي دوني خيلي وقته كه رفتي دلمو تكه تكه كردي مثل يك تكه بلور من و از عمق وجودم ذره ذره كردي يادته گفتي به من كه عاشقي حالا باش ببين چه وعده كردي تو گفته بودي طبيب دل بيماراني پس طبيب دل من باش كه بيمار توام تو هم رفتي رها كردي دلم را دو صد چندان نمودي مشكلم را در آغوشم بگیر بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس کنم و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان قلبم به پایت افتاده است نرو لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن تنها تو را می خواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم و بگذار دوباره در آغوشت بخواب روم نمی زارم نوازش کسی شب ناز مژه هاتو خواب کنه
باز آن یار با جفا
رفته بی من ای خدا
باز که شده درد آشنا
من تنها یا دل شدم
او با کی شد همنوا
او که با من میدمید
او که از من می شنید
حال رفته بی من چرا
راز دل شد برملا
من بی او خوابم نبرد
او با کی شد هم قبا
باز من دیوانه شدم
مست با بیگانه شدم
او در دلم جا خوش بکرد
من رسوا ترین رسوا
خوش بودم وقتی که بود
مست بودم با دلبران
یعنی سجده ها با چشم تر
یعنی سر به دار آویختن
یعنی اشک حسرت ریختن
یعنی در جهان رسوا شدن
یعنی مست و بی پروا شدن
یعنی سوختن یا ساختن
یعنی زندگی را باختن
یعنی انتظار و انتظار
یعنی هرچه بینی عکس یار
یعنی دیده بر در دوختن
یعنی در فراقش سوختن
یعنی لحظه های ناب ناب
یعنی سوز نی ، آه شبان
یعنی شاعری دل سوخته
یعنی آتشی افروخته
یعنی با گلی گفتن سخن
یعنی خون لاله بر چمن
یعنی شعله بر خرمن زدن
یعنی رسم دل بر هم زدن
یعنی یک تیمّم، یک نماز
یعنی عالمی راز و نیاز
یعنی آب بر آذر زدن
یعنی چو*احسان پا به راه
یعنی همچو یوسف قعر چاه
یعنی بیستون کندن به دست
یعنی زاهد اما بُـت پرست
یعنی همچو من شیدا شدن
یعنی قطره و دریا شدن
یعنی یک شقایق غرق خون
یعنی درد و محنت در درون
یعنی یک تبلور یک سرود
یعنی یک سلام و یک درود
یعنی معنی رنگین کمان
دلامون بره از ياد تو رو با خودم ميبردم جايي كه نباشه صيّاد تو فقط بايد بموني اي پناهِ آخر من تا كه پرپر نشه بي تو همه ي بال و پر من كاش ميشد پرنده بوديم توي دست آسمون تا براي هم مي ساختيم از پَرامون آشيون من براي تو ميساختم سقفي از بال و پرم تو ميزاشتي عاشقونه پرت رو زير سرم واي نگو اين فقط يه خوابه ، من و تو پرنده نيستيم وقتي همديگرو داريم نگو ما برنده نيستيم ما ميتونيم از محبّت با هم آسمون بسازيم حتي با دستاي خالي با هم آشيون بسازيم
جنون عشق در خونم
بزن پرپر كنم بارون
كه عمرم شد چنان مجنون
بزن مست وخمارم كن
چو آتيشی به بارم كن
بزن ديوانه و مستم
به اميد تو بنشستم
بزن بارون كه دلخونم
مثال لاله وحشی نشون عشق در خونم
بزن بارون كه گريونم
برای چی چشام بازه
نمیدونم. نمی دونم.........